تعریف سرمایه‌ی فکری:

اولین و مهم‌ترین مرحله در هر موضوع اندازه‌گیری، تعریف مفهومی است که قرار است اندازه‌گیری شود. از این‌رو، نخستین مسئله این است که سرمایه‌ی فکری چیست و چگونه در ادبیات موضوع تعریف شده است.

تاکنون تعاریف ناسازگار و متفاوتی برای سرمایه‌ی فکری ارائه شده است. در سال‌های اخیر، بنا به ضرورت، بسیاری از افراد و گروه‌ها از رشته‌های مختلف تلاش کرده‌اند تا در مورد یک تعریف استاندارد برای سرمایه‌ی فکری به توافق برسند (ادوینسون و مالون[1]، 1997). در واقع بررسی موضوع سرمایه‌ی فکری در رشته‌های مختلف، دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه به وجود آورده است؛ حسابداران علاقه‌مندند بدانند که چگونه موضوع سرمایه‌ی فکری را در صورت‌ها مالی بگنجانند؛ فن‌آوران اطلاعات می‌خواهند آن را بر روی سیستم‌ها پیاده نمایند؛ جامعه‌شناسان می‌خواهند که از طریق آن به توازن قدرت در سازمان‌ها برسند؛ روان‌شناسان در نظر دارند که از طریق آن رشد ذهن را سرعت بخشند؛ مدیران منابع انسانی به وسیله‌ی آن بازده کارکنان را محاسبه می‌نمایند؛ و مدیران تحقیق و توسعه می‌خواهند که از امکان توسعه‌ی آن اطمینان یابند (بنتیس[2]، 1999).

اصطلاح «سرمایه‌ی فکری» اولین بار توسط جان کنز گالبریس[3] در سال 1969 به کار گرفته شد. وی بر این باور بود که سرمایه‌ی فکری فراتر از «تفکر، به معنی تفکر صرف» است و درجه‌ای از اقدام فکری را نیز شامل می‌گردد. در این معنا، سرمایه‌ی فکری نه تنها به خودی‌ خود یک دارایی نامشهود ایستا است، بلکه یک فرآیند ایدئولوژیکی است و وسیله‌ای برای رسیدن به هدف محسوب می‌گردد (بنتیس، 1998). با وجود تلاش‌های فراوان پژوهش‌گران، یک تعریف پذیرفته‌شده‌ی عمومی از سرمایه‌ی فکری وجود ندارد و کلیه‌ی تعاریف ارائه شده کم‌وبیش به یکدیگر شبیه هستند. این تعاریف و مفاهیم زیربنایی، اساس و پایه‌ی مفیدی را برای درک سرمایه‌ی فکری ارائه می‌کنند، اما آن‌ها فاقد ویژگی‌های لازم برای شناسایی، طبقه‌بندی و اندازه‌گیری هستند. لوثی[4] (1998) بر این باور است که طرح‌های طبقه‌بندی ارائه شده توسط محققان به درک اجزای سرمایه‌ی فکری کمک می‌کند (نمازی و ابراهیمی، 1385).

هندی[5] (1990)، به این نکته تأکید می‌کند که هیچ مدیری وجه نقد یا فضای کارخانه را بی‌کار رها نمی‌کند، این در حالی است که مدیران فقط از 20 درصد دانش داخل سازمان‌هایشان استفاده می‌کنند. در نتیجه‌ آن‌ها، نیاز به ارزیابی، مدیریت و ارتباط بیشتری برای ارزش موجود در 80 درصد باقیمانده‌ی دانش که هنوز تحت کنترل درنیامده است، دارند. در حقیقت، اختلاف بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکت‌ها بر طبق آمار شرکت مشاوره‌ای اریکسون نیز تقریباً 80 درصد تخمین زده می‌شود (مون و کیم[6]، 2006).

استوارت[7] (1991) استدلال می‌کند که سرمایه‌ی فکری، دانش موجود در سازمان است که می‌تواند جهت ایجاد مزیت رقابتی مورد استفاده قرار گیرد. او عناصر سرمایه‌ی فکری را شامل: اختراع ثبت شده‌ی سازمان، فرآیندها، مهارت‌های کارکنان، فن‌آوری، اطلاعات مربوط به مشتریان و تأمین کنندگان و تجربه‌های شرکت عنوان می‌کند. او همچنین سرمایه‌ی فکری را به عنوان دارایی فکری که به طور مؤثر منجر به ایجاد ثروت از طریق تولید یک دارایی با ارزش بالاتر می‌شود، تعریف می‌کند.

علاوه بر آن، ادوینسون و سالیوان[8] (1996)، سرمایه‌ی فکری را به عنوان دانشی که می‌تواند به ارزش تبدیل شود، تعریف کرد‌ه‌اند.

از دیدگاه روس و روس[9] (1997)، سرمایه‌ی فکری شامل همه‌ی فرایندها و دارایی‌هایی است که معمولاً در ترامه نشان داده نمی‌شوند و همچنین شامل همه‌ی دارایی‌های ناملموسی است (مثل مارک‌های تجاری، حق ثبت و بهره‌برداری و نام‌های تجاری) که در روش‌های حسابداری مدرن مورد توجه قرار داده می‌شوند.

 

[1] – Edvinson & Malone.

[2] – Bontis.

[3] – John Kenneth Galbraith.

[4] – Luthy.

[5] – Handy.

[6] – Moon and Kym.

[7] – Stewart.

[8] – Edvinson and Sullivan.

[9] – Roos and Roos.


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : فکری ,سرمایه‌ی ,تعریف ,می‌کند ,ارزش ,ارائه ,سرمایه‌ی فکری ,شامل همه‌ی ,موضوع سرمایه‌ی ,فکری ارائه ,برای سرمایه‌ی
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمونه سوالات رایگان اتاق اصناف نسیم ملایم خنک در ظهر داغ تابستان یک استاد موفق DaDaMusic|دادا موزیک از نقاشي رنگ روغن لذت ببريم سيمرغ فن آوا وبلاگ تبلیغاتی نمونه سوالات امتحانی طراح و توسعه دهنده سیستم های مدیریت محتوا با وردپرس۳ هنرمندانه... دنیای هنر و هنرمندان